بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است- نقدی بر جریان فعلی بهائیت وعلل پیدا کردن مختصات فعلی ان ومشکلات ان- در دین یهود شما هر اشکالی را بگیری- توجه ای نمیکنند وجواب میدهند این دین شخصی خاص است وما از هیچکس دعوت نمیکنیم ولی اگر خوب دقت کنید تحت سیطره فرهنگ غرب است وفرهنگ اصیل وشرقی خودرا بشدت ازدست داده است-وخواهد داد- وشرقی تا غرب نشود از ان دین دوری میکند واین که شرقی غربی شودیک امر بسیار پیچیده وسخت است وغرب مسیر خاص وپیچیده خوداش را طی میکند اخیرا دراینترنت خواندم که سکولاریسم حملات علمی خوداش بر علیه مذهب که درحال رشد است شدت خواهد داد ومذهب درغرب بیادخوداش برای مواجهه سختی را اماده کند وبه سئوالات انها پاسخی دهد که جامعه بپذیرد- امروزه جامعه غرب یکانسان خدا شود را مسخره میکنند ازدی زن ومرد نباشد وزن از حرمت بالائی برخودار نباشد وازتمدن درجه بسیار بالا برخوردار نباشد- ازادی نباشد ومانندان- چالش های زیادی ایجاد زیادی ایجاد میشود- تجربه فرماسونی درشرق وغرب به خوبی اینموضوع اثبات میکند چون خواست در ایران غربی شود با مشکل ربرو شد وکاریف کثافت کاری نداریم ازلحاظ مسائل اجتماعی – فلسفی مورد کنکاش من است- بهائیت درغرب این دین را یک دین جهانی اعلام کرد- مسلما ایرانی که غرب راهم بخوبی بلد نیستند وتحصیلات واقع شگرف وعمیق نسبت به غرب وروحیات غرب ندارند هرگر نمیتواند چنین ادعائی درغرب کنند واگر بکنند با دید شرقی غرب نمیپذیرد- شیعه استثا است زیرا از قول پیامبر اکرمش صلواتالله علیه واله والسلم فرموده است اگرحدیثی برخلاف عقل بود ولواز قول من انرا بیان کرده اند انرا به دیوار بزنید بهائیت که چنین حرفی نمیزند؟- پس چجرایانروند را پذیرقته است چون بانیان ان امریکائیها هستند وبه همین دلیل مذهب شیخییه درایران میماند وکمتر با چالش ربرو است ولی دین بهائی با چالش سختی روبرو است- اولین کسی متوجه این امر شد شخصی است به احمد سهراب که دین بهائی را باید اصلاح کند ولی اصلاح از شخص باب وبهاالله شروع میکرد ودرحقیقت دین بهادی ارکانش به چلش کشیده میشد ومثل امروز به افول میرفت ولی بها الله پذیرفت؟ از همین جا مشخص میشود که عامل سیا است ومیخواهند یکمترسک برای حکومت ایران درست کنند وشخص بها الله این را بخوبی درک کرد که روسیه یکعامل اطلاعاتی مطیع میخواهد واز نیکلایویج انقاد میکند ودست اورامیخواند که دوره خدائی توتمام شده است ودوره غلامی شروع شده است وایشان هم اول خودرا خدای ایشان معرفی میکند وسپس خودرا غلامایشان مینامد چه زمانی که ایشان سخت به نیکلای محتاج است ونیکلای تمام عوامل را که به نفع او است لحاظ میکند نه تنها ایشان را- فرماسونی هم همین است- سهراب سازمانی باکمک یکخانمامریکادی ایجاد میکند بنام کاروان شرق وغرب که درحقیقت یک دوست یابی از طریق مکاتبه است که عضواین سازمان که میشدند اسامی زیادی دراختیارانها قرار میگرقت ونقاشی زیادی به انها داده میشد منجمله جزواتی در باره دین بهائیت وبشدت از عبدا لبها وشوقی افندی وانتقاد میشد عبد البها کی مدیریت جدیدی بوجد اورد بدستورغرب که هم دین بصورت گروهی وسازمانی پییش برود ومسائل بر عهده عبدالبها نباشد تا اقدس بودن با مشکلی ربرو نشود ودر ضمن تا بیست وچهار نسل ایشان رهبر این سازمان باشد- جناب سهراب میخواست که سازمان بر اساس روز باشد وقدرت نقد وانتقاد داشته باشد زیرا مسلم بود که افراد زیاد که با سازمان او ارتباط داشتند اولا خدائی بها الله ودرثانی فرماسونی بود دین بهائی به نفع انگلستان را مطرح میکردند ولذا باید تا حدودی عمکرد انان را تخطئه کرد- کم کم در انگلستان به صورت غیر رسمی مخالفتهائی با درباره شروع ودربار یکفراماسون که تنها برای خود میکند وابرویانگلستان ومردم لحاظ نمیکند وبا مافیا ارتباط دارد مطرح شدوکم کم اوجگرفت که بالا ترین اوج ان زمانی که سلمان رشدی مقام ":سر:" که این مقام اول برای خود انگلستان بود ودر ثانی برای افرادی زحمات بسیارتعین کننده برای انگلستان انجام دادهبودند واز یکمحبوبیت زیادی بر خودار بود وفتیکه باسلمان رشدی دادند بسیاری مدال ولوح انرا پس دادند- انگلستان متوجه شد کوبیدن عبداللهبها وشوقی افندی به ضرر ایشان است ودرمقابل سهراب جبهه جدیدی ایجاد کرد وجالب انکه زن ودختر سهراب اعللان کردند ما بر دین شوقی بودهایم؟- ادامه دارد